چرا زوج ها اغلب بعد از 8 سال ازدواج از هم جدا می شوند؟
آمارها نشان می دهد که میانگین مدت ازدواج اول در هنگام طلاق زوج ها هشت سال است. دلیل اصلی این امر این است که نیازهای ما در طول زمان تغییر کرده و ساختاری که ایجاد کرده ایم دیگر مناسب ما نیست. اما چگونه در زندگی شخصی خود از این امر اجتناب کنیم؟
رشد بزرگسالان در واحدهای هفت ساله حرکت می کند، و این عامل معروف “خارش هفت ساله” است. اما چرا هفت سال؟ ما نه تنها در طول زندگی بزرگسالی خود تغییر می کنیم، بلکه همانطور که محققان دریافته اند، چیزی در آن منطقه شش تا 10 ساله وجود دارد: حدود هفت سال ثبات، به دنبال آن دو تا سه سال ناامیدی، تغییر خواسته ها و انتقال. قبل از حل شدن مرحله بعدی و انطباق با آن.
گاهی تمرکز روی کار و شغل است، گاهی روی برنامههای بلندمدت و پیری، گاهی روی کار کردن روی دوران کودکی و رابطه با والدینتان است، اما گاهی اوقات روی رابطه عاشقانهتان است.
آغاز
وقتی برای اولین بار عاشق شدید، از نظر روانی به چیزی در زندگی خود نیاز داشتید: دوری از والدین خود، رسیدن به ثبات، یا بچه دار شدن برای احساس مهم بودن. اگرچه غالباً هرگز مستقیماً صحبت نمی شود، اما طرف مقابل آنها را فراهم کرده است، و شما ناخواسته معامله ای انجام داده اید: من آنچه را که بیشتر می خواهید به شما می دهم و شما نیز همینطور.
ساختن یک زندگی
در یکی دو سال اول با هم، با قوانین و روال زندگی جدیدی می سازید، بنابراین ثبات دارید و مجبور نیستید هر روز زندگی خود را بازسازی کنید: چه کسی زباله ها را بیرون می آورد؟ مادرم چند بار در هفته برای شام می آید؟ چه کسی رابطه جنسی را آغاز می کند؟ برخی از زوجها هرگز از این مرحله عبور نمیکنند – آنها در مورد سبک زندگی و انتظارات خود بحث میکنند و در نهایت طلاق میگیرند – اما اکثر ما این کار را میکنیم.
بحران
اما پنج، شش، هفت یا هشت سال بعد، یکی از طرفین (یا به طور کلی هر دو) ناراضی می شود. زندگی ای که با قوانین و روال ساخته اند دیگر پاسخگو و مناسب نیست. چرا؟ از آنجا که شریک زندگی شما کار بزرگی برای برآورده کردن این نیاز یک ساله شما انجام داده است – شما خانه را ترک کردید، تثبیت شدید یا بچه دار شدید و احساس کردید که به شما نیاز دارد – و اکنون نیازهای شما تغییر کرده است. اما شما در این جعبه زندگی که ساختهاید گیر کردهاید، و چیزی که اغلب در مورد دیگری دوست داشتید اکنون شما را دیوانه میکند: زندگی محکم و باثباتی که داشتید اکنون سفت و سخت به نظر میرسد.
فرار یا حواس پرتی
این خارش هفت ساله است. زوج ها شروع به دعوا یا کناره گیری می کنند. یک نفر رابطه عاشقانه دارد. پیام اصلی این است: “این پیوند کار نمی کند. من اینجا را ترک می کنم و دوباره شروع می کنم.” و آنها طلاق می گیرند؛ و دو یا سه سال بعد دوباره ازدواج می کنند و دوباره این روند را تکرار می کنند. روی بچهها تمرکز کنید و از زن و شوهر به مامان و بابا تبدیل شوید، روی شغل آنها تمرکز کنید تا ارتقا پیدا کنید، یا حواستان را به چیز دیگری پرت کنید.
اگر مسیر حواس پرتی را انتخاب کنید، مانند آنهایی که از هم جدا می شوند، ممکن است تا هشت سال دیگر خوب باشید – تا زمانی که بچه ها نوجوان شوند و فرزندپروری شما تمام شود، تا زمانی که آن ترفیع را دریافت کنید و شغلی نداشته باشید، من. خسته شدن اینجاست که وارد بحران بزرگ میانسالی می شوید و نارضایتی و احساس گرفتار شدن در جعبه زندگی دوباره ظاهر می شود.
یک چالش
غم انگیز به نظر می رسد، اما اجتناب ناپذیر نیست. به جای طلاق یا حواس پرتی، چالش این است که به آن ناراحتی ها و احساساتی که تجربه می کنید توجه کنید تا بتوانید نیازهای فعلی خود را ببینید. بله، شما از جعبه زندگی که ساخته اید بیشتر شده اید، اما لازم نیست از صفر شروع کنید یا شرایط را بپذیرید. در عوض، باید توافقاتی را که در سال اول رابطه انجام دادید به روز کنید و بفهمید که هر کدام از شما باید چه چیزی را تغییر دهید. و اگر برای مرتب کردن آنچه نیاز دارید به کمک نیاز دارید، یا نمی توانید این مکالمات را به تنهایی انجام دهید، از یک درمانگر، مشاور یا دوست کمک بگیرید. اینها مراحل حساس و مهم زندگی ذهنی شماست. راه اشتباه را نروید
233233
منبع