آخرین سخنان امام علی(ع)، چشم در چشم حسین(ع)
متن زیر بیان زنده یاد حضرت آقامجتب تهرانی در شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان برای گزارش های تاریخی از آخرین ساعات شهادت امام علی (ع) است که می خوانید:
می خواهم به خانه حضرت علی علیه السلام بروم. بهترین ابزار است. اینها مباحث مقدماتی بود. می نویسند: امام علی علیه السلام امشب در بستر بود. او توسط فرزندانش محاصره شده بود. ابتدا حضرت علی (علیه السلام) به امام حسن (علیه السلام) فرزند ارشدش روی آورد و یک سری دستورات و وصایا کرد. سپس رو به همه فرزندان خود کرد و گفت: بعد از من از هر سو با شما شورش خواهد شد. منافقان این قوم کینه دیرینه خود را از شما می خواهند. آنها می خواهند از شما انتقام بگیرند. درود بر شما؛ صبور باش.
در این حال دیدند که حضرت علی (علیه السلام) متوجه چهره ایشان به سمت امام حسین (علیه السلام) شد. رو به امام حسین علیه السلام کرد و این جمله را گفت: در مورد شما از هر طرف شورش می آید. دارای صبر. سپس حضرت علی (ع) آرام و ساکت شد. دیدند دو بار رو به امام حسین علیه السلام کرد و گفت یا ابا عبدالله! این ملت تو را شهید می کند. تقوا و صبر بر شما باد. امام علی (ع) اینجا غش کرد. من بارها گفته ام که این بیهوشی به دلیل مشکلات خلقی نیست. بلکه به امام حسین (علیه السلام) و خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) و مسئله فاجعه توجه ویژه داشت. این صحنه حضرت علی (ع) را بیهوش کرد.
می گویند: علی (علیه السلام) به هوش آمده است. چشمانش را باز کرد. رو به فرزندانش کرد و گفت: اکنون رسول خدا آمده است. عمویم حمزه آمد. برادرم جعفر آمد. به من می گویند: یا علی! عجله کنید منتظر شما هستیم و بی تابیم. در اینجا علی (ع) چشمش را به فرزندانش معطوف کرده است. به همه نگاه کرد و گفت: همه چیز را به خدای متعال می سپارم. وقتی دیدند عرق بر پیشانی علی (ع) ظاهر شد، حضرت چشمانش را بست و پاهایش را به سمت قبله دراز کرد: شهادت میدهم که خدایی جز خدا نیست و شهادت میدهم که محمد رسول الله است…
ذکر دعوت ما به حضرت عباس (ع) در روز شهادت امام علی (ع)
روز عاشورا صحنه های زیادی داشت و صحنه های زیادی بود که مردم عادی تاب ایستادن و مقاومت نداشتند. اما من یکی از این صحنه ها را انتخاب کردم. زیرا چندین جهت و ویژگی دارد. اول اینکه شهید مقامی دارد که همه شهدا به آن غبطه می خورند. داستان از امام زینا العابدین است. متن داستان از این قرار بود که شهدا در بهشت به حال او غبطه می خوردند. ثانیاً چون باب الحوایی است و در آن شکی نیست. سوم اینکه بابا الحوائجی است که او هم سریع واکنش نشان داد. یعنی سریع پاسخ می دهد و به آن نیاز دارد. رابعاً وقتی امام حسین (ع) با این شهید دیدار کرد جمله ای گفت که هرگز نگفت. امام حسین (ع) اسطوره استقامت است. این چهار چیز باعث شد امشب به خانه او برویم. می نویسند: امام حسین (علیه السلام) او را به مأموریت فرستاد و خودش طرفدار بازگشتش بود. یک دفعه این جمله را شنید: «ای برادر! تصور برادری! »؛ امام حسین (ع) عجله داشت. او با صحنه ای مواجه شد که در آن این عبارت را به زبان آورد: «اینک انکسار ناهار»؛ «الان ناهار». الان کمرم شکسته این بلا مصیبت امام حسین علیه السلام است. آیا می دانید ابوالفضل (علیه السلام) چه جوابی به امام حسین (علیه السلام) داد؟ گفت: «اوه، آها! ما معامله کردیم ”; برادر! شما چه می خواهید انجام دهید؟ امام حسین علیه السلام فرمود: می خواهم شما را به خیمه ها ببرم. ابوالفضل (علیه السلام) فرمود: مرا به خیمه نبر! به بچه ها قول آب دادم. پس چون حسین علیه السلام را داشتم، تنها به سوی خیام برگشتم. این بچه ها آنها را محاصره کردند. از جمله سکینه نازدانه است. از پدرش پرسید: «ای آب! این عمو عباسه؟
/ 6262
منبع