لطافت استاد فاطمی‌نیا – خبرآنلاین


آیت الله فاطمی نیا از جمله کسانی بودند که با لطف الهی و با کمک اساتید توانستند مشکل اصلی و درگیری جدی که مردم دارند را با هوای نفس خود حل کنند و بر هوای نفس خود غلبه کنند. این امر به ویژه برای فردی که در کسوت مبلغ و طلبه ای است که در این مسیر حرکت کرده است، اهمیت دارد. او آنچه را که در ما زنده است در خود کشته بود.
در مراحلی که طی کرد، مرحوم پدرش و اساتیدی که بودند، یاری شدند. من این را می فهمم؛ او از معلمان خود نه تنها برای نشستن و مطالعه استفاده می کرد، بلکه از این منابع نیز نهایت استفاده را می برد. یکی از این موضوعات کتابشناسی بود. او در زمان حیات خود اسناد و کتاب های زیادی را برای اثبات حقانیت شیعیان و مظلومیت امیرالمومنین (ع) جمع آوری کرد و در این راه بسیار تلاش کرد. او در کتابخانه شخصی اش حدود نوزده هزار جلد کتاب دارد و خودش می گوید در این میان کتاب هایی هستند که در ایران فقط یک نسخه می توانند داشته باشند. می خواهم بگویم آدمی در این سطح و موقعیت کوچکترین نفسی نداشت و هیچ وقت از خودش و کارش و سختی هایی که کشید تعریف نکرد.

ما از خدا طلبکار نیستیم
ضرب المثل معروف او این بود: «ما طلبکار خدا نیستیم.» در شرایطی که خودش مریض بود، همسرش مریض بود، فرزندش سرطان داشت و او هنوز مریض بود و همه خانواده در شرایط سختی قرار گرفتند که پسر. به او گفت: داریم، پاسخ داد: ما در بهترین حالت هستیم، آیا مدیون خدا هستیم؟ اینها گمشده های ما هستند.

به نظر من آقای فاطمی نیا مقصر اصلی را رد کرده بود. وقتی این مرحله را پشت سر می گذارید با فرشتگان، پیامبران و اولیای الهی همراه می شوید. او در آن حال و هوا بود. وقتی نام بزرگانی را که دیده بود می آورد، طوری صحبت می کرد و از آنها می گفت که انگار با آنها زندگی کرده است، یعنی ذهن و ضمیرش پر از زندگی و تاریخ بزرگان بود. همین طور آنچه در اربابانش دیده بود از وجودش فوران کرد. به ویژه از محضر آیت الله بهاءالدینی استفاده می کرد و از نزدیکان ایشان بود. خودش می گفت من از آنها استفاده عجیبی کردم. خدمت آیت الله بعدها هدایت شد. وقتی از این افراد می گفت، فقط خاطره و داستان نمی گفت، بلکه به وجد و خلسه می رسید، انگار با تمام وجودش با آنها زندگی می کرد.

READ  همشهری: برای سازمان اوج و سازمان تبلیغات مهم نیست که وقتی فیلم می سازند سرمایه شان برگردد

لطافت استاد
او بسیار لطیف بود. کمتر کسی مهربانی او را دیده است. دارم از گرسنگی میمیرم روزه شرایط سختی دارد. خیلی سخت است وقتی بخواهی در مورد اتفاقات به خصوص عاشورا صحبت کنی. در تمام این سال هایی که در محضرش بودیم، محبتش اجازه نمی داد که خودش و دیگران وارد این ماجرا شوند. هر وقت می خواستیم برایش غصه بخوریم اشاره می کرد و می گفت این حرف را نزن. وقتی حرف می زدیم، می گفت: «من نمی گویم این حرف ها دروغ است، اما چطور می شود گفت؟» به خاطر لطافتش بود.

او واقعاً معتقد بود در جلساتی که برگزار می شد، معصومین حضور داشتند. گاهی به من یادآوری می کرد که یکی به امام زمان (عج) این را می گفت؟ مثلاً در ایام فاطمیه می گفت چگونه می توان در مورد مادر امام زمان (عج) چنین گفت؟ این یک غذای لذیذ واقعی بود. ممکن است زمانی بخندیم، اما او تقریباً سی سال این روحیه را داشت. او از حدود دهه 70 در شب سی ام ماه مبارک رمضان در مهدیه تهران منبر برپا کرد و حاج منصور ارضی بعد از او دعا می خواند و او بود و تا زمان تسلیم در برابر خالق همین روحیه بود.

دستور قرآن
یک چیزی که از ایشان در مورد قرآن شنیدم این است که از علامه طباطبایی نقل می کنند; وقتی می‌خواهی قرآن بخوانی، بدان که قرآن کلام خداست و خدا با تو سخن می‌گوید. یعنی کتاب خدا را با این رویکرد نگه دارید که انگار می خواهید با خدا صحبت کنید.
نکته دیگر اینکه می گویند راه انسان به سوی معرفت و الی الله با همین خواندن ساده قرآن به دست می آید و همین خواندن ساده شما را به اوج می رساند و هر آیه مانند نردبانی است که از آن یک مرتبه عبور می کنید. دانش برای شما می تواند به نقطه ای برسد که از آیه استفاده می کنید.

* مدیر مؤسسه هنری و ادبی هلال / منتشر شده در خبرگزاری قرآن

READ  صفحه اول روزنامه های شنبه 24 اردیبهشت1401


منبع

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دکمه بازگشت به بالا