
تصادفات جاده ای در هفته اول نوروز؛ آیلا و 485 نفر را برد
روز اول عید برای من حال و هوای دیگری دارد چون طبق شناسنامه روز اول فروردین هم هست. دوستان عید و تولدم را به من تبریک می گویند. امسال اما این عید و تولد رنگ و بوی غم گرفت. مطلع شدم لیلا معراج فر، دانش آموز و دوست خانوادگی سابق ما، شش نفر از اعضای نزدیک خانواده خود را در سانحه رانندگی در جنوب کشور از دست داده است: شیدا معراج فر (38 ساله)، راضیه معراج فر (31 ساله)، آیلا مسلمی ( 8 ساله)، متینا مسلمی (5 ماه)، نوید داریا صفر (36 ساله) و مادر خانم فاطمه یارمحمدی (66 ساله). خودروی آنها در ساعت 15 روز 19 مارس در مسیر گناوه – بوشر آتش گرفت و پر شد که خودروی L90 آنها با یک وانت نیسان برخورد کرد. با مرگ راننده نیسان، این تصادف به غم انگیزترین تصادف جاده ای ایران در آخرین روزهای قرن گذشته تبدیل شد. تعداد کشته شدگان تصادفات جاده ای نوروزی تا امروز 7 فروردین به 486 نفر رسیده و بدون شک در زمان انتشار از مرز 500 نفر خواهد گذشت. با این سرعت، تعداد کشته شدگان در نوروز به احتمال زیاد نزدیک به هزار نفر خواهد بود که معادل تعداد تلفات غیرنظامیان در بزرگترین جنگ روسیه و اوکراین است.
من ذاتا و شغلم آدم عاطفی هستم. تحمل مرگ مردم برایم خیلی سخت است. با شنیدن خبر این واقعه در روز اول سال جدید گریه ام گرفت. چندی پیش با راضیه و لیلا معراج فر و چند تن دیگر از دوستان محیط زیست به دماوند رفتیم و هنوز هم خاطرات خوبی از آن سفر داریم.
در بهار سال 2009 بود که در حال گشت و گذار در پارک پردیسان بودم که یک مهمان کوچک زیبا به مهمانی گیاه شناسی من آمد. سه خواهر به پردیزان آمدند و آیلای 4 ساله را با خود آوردند تا نزد من گیاه شناسی بخواند. آیلا، کودکی در مدرسه طبیعت، عاشق گل و کفش بود. در این سفر با نام آیلا و مشخصات گل خیار آشنا شدم. او هرگز نام این گل را فراموش نکرد و بارها شنیدم که خاطره یادگیری نام «گل خیار» را تکرار می کند. خانواده آیلا در اهواز زندگی می کردند و من شانس کمی برای دیدن آنها داشتم. شنیده بودم که در طول سالها او در درک طبیعت و زبان انگلیسی پیشرفتهای زیادی داشته است.
هیچکس نمی تواند عمق درد سه بازمانده این خانواده، لیلا و محمد معراج فر و پیمان مسلمی را درک کند. خیلی دردناک است که فکر کنیم پدری همه اعضای خانواده اش را از دست داده و تا آخر عمر در آتش این غم خواهد سوخت. ما به عنوان دوستان این خانواده در کنار آنها هستیم و سعی می کنیم آنها را دلداری دهیم. یکی از قربانیان، مدرس دانشگاه و همسرش نیز در جمع آوری آمار ترافیک در سراسر کشور فعال و متخصص بودند. در رانندگی افراد بسیار دقیق و دقیقی بودند. علت این تصادف را نمی دانم، اما بر اساس تجربه شخصی بارها دیده ام که وسایل نقلیه باری به ویژه مینی بوس ها اغلب خطرناک ترین وسایل نقلیه در جاده های پرتردد هستند.
روح هر انسانی ارزشمندترین هدیه خداوند است. وحشتناک است که فکر کنیم شش نفر از اعضای یک خانواده با هم خواهند مرد و هیچ قلمی نمی تواند عمق این درد را بیان کند. من این خانواده را به خوبی می شناختم، از رابطه بسیار نزدیک آنها خبر داشتم. این شش نفر و به خصوص دو فرزندشان حق زندگی شاد و سالم داشتند که از همه آنها سلب شد و بار سنگینی بر دوش بازماندگانشان گذاشت.
مخاطب من در اینجا مقامات کشوری هستند که مسئول تامین آرامش، امنیت و رفاه تک تک اعضای جامعه هستند. کارمندان وزارت راه و ترابری! بزرگراه ها و سازمان حمل و نقل جاده ای! پلیس! خودروسازان! وزارت صنعت! شبکه بهداشت و درمان! همه شما مقصر انبوه تصادفات جاده ای، کشته و زخمی شدن و تحمیل این رنج بزرگ به خانواده های ایرانی هستید.
چرا جان مردم ایران برای مسئولان و دست اندرکاران کشور مهم نیست؟ چرا ما سال ها در خط مقدم مرگ و میر در جهان هستیم؟ چرا کشتار مردم در جغرافیا جنایت علیه بشریت است و در ایران صرفاً با تکرار کلیشه «خطا در رانندگی» توجیه می شود؟ آیا اشتباه رانندگی مختص ایرانیان است؟ اگر چنین است، نقش تحریک آموزش، نظارت بر رفتار مردم، رسانه ها چیست؟ نظام حکومتی و آموزشی در کشوری که مردم آن خودکشی کرده اند چگونه است؟ آیا خودتان را مسئول این حجم از تنش و استرس در جامعه نمی دانید؟ حکومتی که خود را در قبال سرنوشت ملت های دیگر و ظلم و ستم دیگر رنجدیدگان در سایر نقاط جهان مسئول می داند، چرا در کشتار و مجروح کردن مردم خود این قدر بی توجه است؟
همه سیاستمدارانی که در طول این سال ها به جای توسعه راه آهن برای حمل و نقل بار و مسافر، سیاست استفاده و توسعه جاده ها و تشویق و حتی مجبور کردن مردم به استفاده بیش از حد از وسایل نقلیه شخصی را ادامه داده اند. خودروسازانی که ارابه های مرگ می سازند مقصر از دست دادن این عزیزان هستند. تصادفات رانندگی انتخاب نمی کند که کدام زندگی را بگیرد و کدام خانواده را عزادار کند. خود عاملان و خانواده هایشان در تهاجم این حوادث هستند و این جلاد بی رحم که از سیاست غلط شما تغذیه شده است در کمین همگان است. خواسته ما از مردم ایران از همه مسئولین این است که برای کاهش و به حداقل رساندن این حوادث تلاش کنند. اصلا قابل قبول نیست که مرتب با اعداد و ارقام بازی کنیم و ادعا کنیم که تعداد کشته های تصادفات رو به کاهش است. هر کدام از این کشته ها و مجروحان سابقه، خانواده، نان آور خانه و عاشق خانواده دارند. چرا تعداد زیادی از کشورهای جهان مرگ و میر خود را کاهش داده اند و ایران، یکی از فقیرترین کشورهای آفریقا و ونزوئلا، بیشترین آمار مرگ و میر در تصادفات جاده ای را در جهان دارد؟ چرا تعداد کشته شدگان تصادفات جاده ای در ترکیه با جمعیتی برابر ایران تقریبا نصف ایران است؟
آیلا و دیگر کودکان پر حادثه را به خاطر بسپارید و به دلیل عشق به طبیعت از شهرداران مناطق مختلف تهران و حتی شهرستان ها می خواهیم پارک هایی برای کودکان ایجاد کنند تا طعم طبیعت را در محل زندگی خود بچشند. دوستت دارم. از شهردار منطقه 2 جناب آقای صالحی و آقای مختاری رئیس سازمان پارک ها و فضای سبز تهران می خواهم پارک آرزو در شمال گیشا را به اولین پارک شهری کودکان تبدیل کنند. این پارک که در کنار باغ گیاه شناسی تهران و برج میلاد قرار دارد، مکان مناسبی برای اجرای یک طرح محبوب برای کودکان است. بگذارید این اقدام نشان دهد که ارزش کودکان در این کشور حداقل برای برخی از مدیران کشور مهم است. ای کاش آنقدر پارک کودک داشتیم که در عید هیچکس فرزندش را به راه مرگ نمی برد و سرنوشت غم انگیز خانواده معراجفر و مسلمی و دریا برای هیچ خانواده ای تکرار نمی شد.
از همه خوانندگان این یادداشت سوال می کنم که آیا شاهد این تصادف (حوالی ساعت 15 روز 28 اسفند 1393 در محور گناوه – بوشهر) بوده اند یا کسانی که در جریان این حادثه شاهد این حادثه بوده اند با شماره تلفن 09122897751 (آقای محمد معراجی فر) تماس بگیرند یا اکانت اینستاگرام این نویسنده (@hosseinakhani) تماس گرفته و مشاهدات شما را از اتفاقات محل حادثه مطلع کند. اطلاع از حقیقت اتفاقات این حادثه هم برای آسایش بازماندگان و هم برای سیاست گذاری و اصلاح خطاها برای جلوگیری از چنین حوادثی بسیار حائز اهمیت است.
استاد دانشگاه تهران
233233
منبع